شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین
شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین

سفر در پیش است

خوب نمی دونم چرا ماه بهمن که ماه پر مناسبتی برامون بود هیچی ننوشتم 

ادامه مطلب ...

عالی و مثبت

این روزها حس و حال های خوبی دارم 

البته یکماه پیشه پیش که از سفرجنوب برگشتیم کسالت پیدا کردم و دو هفته درگیر بیماری و ضعف و روحیه خراب و بی انگیزگی بودم..

امیر سنگ تموم گذاشت بهم رسید غذاهای خوب نگهداری از بچه ها کارهای خونه...هر روزم‌می‌گفت خداروشکر داری بهتر می شی الانم که خوب شدم همش میگه خداروشکر تو آبادی خونم هستی...

ادامه مطلب ...

یه روز خوب پاییزی

نیمه آخر فصل پاییز رو از امروز آغاز کردیم 

طبیعت زیبا و رنگارنگ اونقدر اغواگری می کنه که هر روز تقریبا دارم می رم باغ عکاسی..از دیشب اومدیم خونه مامان تا فردا می مونیم..

امروز صبح کلاس شنا داشتم تا ساعت یک و نیم بعد اومدم ناهار خوردم از دو و نیم رفتم باغ عکاسی از پنج شش تا بچه قد و نیم قد تا غروب

بعدم که برگشتم یه چایی خوردم و مامان بساط شام پهن کرد

بعدم خاله اینا اومدن

عکس ها رو دسته بندی کردم واسه مشتریها فرستادم

امیرعلی بشدت آتیش سوزوند امروز

بچه ها رو خوابوندم و حالا با سردرد تشریف آوردم بخوابم..

خوابم نمیبره

روز پربار و قشنگی بود

الهی شکر 

الهی شکر

قندعسل

صبحه

ریحانه رفته مدرسه

منم حسشو ندارم از رختخواب بیام بیرون صبحونه بخورم به امیرعلی گفتم برو برام نون بیار.. به سختی رفته از کمد بالا برام لواشک آورده بزور گفته بخور خوشمزه س

خوردم گشنه تر شدم

سپاسگزاری

خدای مهربانم

آمده ام که شکر گزارت باشم و بگویم متاسفم

متاسفم که زیباییها را ندیدم

شکر بخاطر تغییر 

دریافت عشق زیاد

حس خواسته شدن و محبوب بودن

شکر بخاطر اینکه صدایم را شنیدی

و راه را برای من گشودی

قلبم را گشاده کردی و نشانم دادی به هوش کیهانی ات متصل ام

عاشق همسر و بچه هایم هستم

عاشق محبت هاش و مهربونیهاش

پالتویی که برام خرید سفری که منو برد حرف هایی که برام زد

و محبتهایی که بهم کرد

عاشقم عاشق

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده