آخرین شب شهریور ۹۸ رو می گذرونیم تابستون امسال گرمای بی سابقه و سوزانی داشت ولی الان به رمق های آخر رسیده و داره جاشو به خنکای پاییز میده..
دو هفته ای میشه که اومدم ولایتمون یعنی فسای زیبا و حسابی حال و هوا عوض کردم و روحیه گرفتم...
همه چیز خوب و عالی بوده تا اینجا و سکوت و بی سر و صدایی محله و دیدن اقوام و دوستان و آشنایان و مهمونی رفتن و مهمونی دادن بحمدلله روحیه مضاعف و خیلی خوبی بهم داده و از قالب افسرده چند وقت پیشم خارج شدم..
اینجا همه چی خوبه خدارو صدهزار مرتبه شاکرم بخاطر این همه زیبایی و نعمت هایی که اطرافم هست و می بینم..
سلامتی خانواده و فامیل و دوستان...
خانه بزرگ و فراخ و آفتابگیر مامان
پیکنیک رودبال
خوراکیها و غذاها و میوه ها و عرقیجات خوشمزه و سالم
گردوهای تازه
آب هویج
سیب
کیکی که پختم و با مرضیه اینا رفتیم پارک و شامم مهمون اونا بودیم
دعوت خونه مرضیه اینا که کلی خاله از قدیم ندیما حرف زد و تعریف کرد
دعوتهای خاله فاطی به پارک
مهمونی خونه احسان
حیاط پر آفتاب مامان
آرامش خونه
خدایا شکرت بخاطر همه نعمت هات
دلم برای خونم و امیر جونم تنگ شده
خدای مهربونم بهش رزق حلال و روزی گسترده بده
کمکم کن به اهدافم برسم و زندگیمو به تعالی برسونم
الهی آمین