شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین
شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین

قشنگ مامان

دیشب مهمون داشتم و از عصری مشغول کارام بودم امیرم باشگاه بود...

ریحانه خیلی شیطونی میکرد و این موقع ها که کار دارم و امیرم نیست بدجوری رو مخم میره..

یهو کفری شدم و سرش داد کشیدم همون موقع امیرعلی فسقلی واسه اینکه جو رو عوض کنه پاشد رو پاهاش وایساد که من ذوق زده شم عصبانیتم یادم بره..

وای خدا اونقدر این حرکتش قشنگ بود هی تو ذهنم یادآوریش می کنم قند تو دلم آب میشه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد