شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین
شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین

بیتر مون

تو چقدر راحت قلب آدمو می شکنی...تو یه سایه ترسناک و خشن و بی لطافت و بدون  همدلی هستی...

دیگه قلبمو محرم تو نمی دونم.. تو هم منو در حد و سطح و فاز خودت نمی دونی..

فکر نکن بهت نیاز مالی دارم من همین فردا از تو جدا شم حقوق بابام بهم برمیگرده..

من بخاطر عشق ازدواج کردم بخاطر داشتن یه همراه و همدم و همصحبتِ امن بخاطر اینکه خوشبخت بشم و دوست بدارم و دوست داشته بشم..

ولی احساس خوشبختی ندارم...

خوشی من فقط بچه هامن...

من گذشته سختی داشتم و تو هم علاوه بر خوبیهایی که داشتی بزرگترین غم های زندگیم هم تو این ده سال بهم آوار کردی..‌

من خاطره ای باهات ندارم که وقتی بهش فکر می کنم خنده از ته دل به لبهام بیاد..‌.

یادم‌نمیاد چقدر گذشته و من با تو درددل نکردم غم هامو بهت نگفتم حرفای عمیق نزدم نقشه ها و آینده نگریهامو نگفتم چون با پاسخ های کوتاه و بی اعتنا و گاهی توام با تمسخرت رو به رو می شم..

من دلم می خواد تنها باشم حتی اگه از تنهایی دق کنم بهتر از اینه که با آدمی سر کنم که نمی خواد بشنوه و ببینه و احساس کنه‌‌‌.‌‌‌‌..

از فردا شب برو اتاق ریحانه..یه فکری هم واسه زندگیت بکن...

اگه من‌ مانع آرزوهات و رسیدن به روابط ایده آل و شخصیت ایده آلتم می تونی بری‌ بی هیچ نگرانی و عذاب وجدانی...

اینم حرف آخرم

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 12:54 ق.ظ http://Aeenname.com

هنرمندانه بود واقعا

چی هنرمندانه بود؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد