شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین
شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین

,واکسن هجده ماهگی

دلبر مامان واکسن زده و از صبح داغ و بی حاله و نمی تونه راه بره...تا الان دو بار شیاف گذاشتم براش و از دو ساعت پیش خوابیده..امیدوارم فردا بهتر باشه و حداقل بتونه غذا بخوره..

بچم امروز نه شیطنتی کرد نه اسباب بازیهاشو آورد وسط خونه پخش و پلا کرد نه پارک رفت و نه فضای خونه رو از صدای جیغ و خنده هاش پر کرد...چقدر دلم از این بی حالیش گرفته..ان شاءالله هیچ بچه ای هیچ وقت مریضی بد نگیره و هیچ پدر و مادری درگیر این حال غریب مریضی بچشون نباشن...

مامان امروز پیشم بود و خیلی کمک کرد امیر هم عصر زودتر اومد و هوامونو داشت یه عطر فوق العاده خوش بو هم واسم خریده بود.

عید غدیر مبارک

فردا شنبه هجده مرداد عید غدیره و تعطیله...هوا خنک شده..

همه خوابن مامان هم یه مدته پیشمونه...از ولایت که اومدم چند روز بعدش با داداش اینا اومد تهران اینجا تقسیم شدن مامان به خواهر اینا پیوست و با هم رفتن مشهد... داداش اینام رفتن شمال...یه هفته بعد همه برگشتن تهران..فرداش داداش اینا رفتن ولایت و مامان فعلا پیشمون موندگار شده...

ریحانه عاشق دایی احسانه و دادا صداش می کنه...به مامانم هم به شیرین ترین طریقه ممکن می که مامان جون..

خلاصه این روزا حسابی محو دلبرانگی این دخمل هجده ماهمون هستیم لذت دیدن بزرگ شدن و بالیدنش با هیچ چیزی توی این دنیا قابل مقایسه نیست...خدایا هزاران بار شکرت که اجازه دادی طعم مادر شدن رو بچشم...

امروز اومده نماز بخونه چادر انداخته سرش میشینه و پا میشه و یه چیزایی زیر لب میگه...بعد خواست چیزی که میگه مفهوم داشته باشه میگه خرگوشی گفت آخ

بازگشت از سفر

چند روز یه که از سفر و منزل پدری برگشتم تهران...دو هفته ای با ریحانه رفتیم و برگشتیم کلی به من و بخصوص  به ریحانه خوش گذشت و بازی کرد و مهمونی و گردش رفت روحیه گرفت...ولی بالاخره برگشتیم به تهران و باز گوشه خونه باید روزها رو سر کنیم...

تا ریحانه یکم بزرگ نشه نمی تونم برای خودم برنامه ریزی خاصی بکنم چون کسی هم ندارم بذارم پیشش هر جا برم نگرانیش عذابم میده..

خواهری یه دوربین عکاسی کنون خریده و قراره زیرزمین خونه پدرشوهرشو تبدیل به آتلیه کنه و منم اگه خدا بخواد دوس دارم باهاش کار کنم...قرار شده یه سری تجهیزاتو من بخرم...

تا چه پیش بیاد