شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین
شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین

نوروز مبااااارک


رونق عهـــد شبابست دگــر بوستان را / میرسد مـــژده گل بلبل خوش الحان را


ای صبا گر به جوانان چمـن بـاز رسی / خدمت ما برسان سرو گل ریحـــان را



تی وی سریال تکراری مسافران پخش می کنه...منم نشستم روی مبل یه سرم تو لپ تاپه یه سرمم تو تی وی انگار نه انگار خونم بمب ترکیده و من همین امروز وقت دارم سروسامونش بدم!

همسر امروز صب بیدار شده صبحونه عشقولانه تدارک دیده اومده مثل پرنسس ها منو از خواب بیدار کرده دستمو گرفته برده سر میز بعد تا رفت چایی بریزه دوویدم wc صورتمو آب زدم و مسواک زدم، بیرون که اومدم همسر منتظرم وایساده بود باز دستمو گرفت خرامان خرامان برد سر میز عاشق این رمانتیک بازی های ریز و درشتش هستم...بعد از صبحونه عشقولانه رفت بیرون دنبال کاراش قول گرفته زیاد کار نکنم که بیاد کمک ولی تا بیاد مطمئنن من همه چی رو ردیف کردم...

چقدر خوبه همسر دائم المرخصی باشه ههههه...


دعای امروز: خدایا کمک کن ما با ماشین خودمون بریم سفررررررررر و پدر شوهر رضایت بدهههههههه

خداروشکر پدر شوهر دیروز از بیمارستان مرخص شد و ما بعد از دو روز و دوشب ماندن به خانه برگشتیم...

هنوز پرده ها و فرش کوچیک جلو تی وی رو نشستم...منتظرم همسرم برسه کارارو بریزم سرش طفلی

چندتا کاره باید انجام بدم...

کارهای خونه تکونی رو تموم کنم

آرایشگاه برم

خرید برم با خواهری

به دو تا از دوستام که بهشون قول دادم سر بزنم

شیرینی کشمشی بپزم واسه عید

آخرین استخر امسال رو با خواهری بریم..

انگشترمو که مدتهاس می خوام تعویض کنم ببرم ترتیبشو بدم...

یه فصل دیگه ترجمه کنم... 


که البته فکر نکنم به آخری برسم....


اگه اینترنت بذاره همین الان دو سه تاشو انجام می دم




بدترین چیزها همیشه در درون آدم اتفاق می افتد. اگر اتفاق در بیرون اتفاق بیافتد، مثل وقتی که اردنگی می خوریم، می شود زد به چاک. اما از درون غیر ممکن است.

زندگی در پیش رو-رومن گاری

بوی بهار

این روزها هوا عالیه به نیمه های اسفند رسیدیم و بهار داره نزدیک میشه همسری تا سیزدهم عید مرخصی داره و گاهی می ریم بیرون قدم میزنیم...همه مشغول خونه تکونی و انجام کارهای عقب افتاده ان..

خواهری پریروز اسباب کشی داشت رفتیم کمک کردیم آخ که چقدر این بشر فعال شده قبل از ازدواجش تو خونه هیچ کاری نمی کرد مانیفستش هم این بود که تا تو و مامان هستید من چراااااا؟!!!! باید کلی غر می زدم و هوار میکشیدم سرش تا یه تکونی به خودش بده ولی حالااااااا واقعا دیدن داره مثه بولدزر فعالیت می کنه! طبقه پایینشون هم مادرشوهرش اینا تشریف دارن و این خودش عامل مهمی در انقلاب درونی خواهر شده 

اینا رو گفتم دلم براش سوخت بنده خدا! حالا کارامو انجام بدم یه سر بهش می زنم