شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین
شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین

ریحانه داره با عروسکش بازی می کنه هرازگاهی هم میاد یه سر میزنه ببینه دارم چیکار می کنم!

کمتر از یکماه دیگه تولدشه فعلا واسش یه پیرهن خریدم فقط..

این روزا همه جا برف و بارون و سیلابه. واقعا خداروشکر کشور رو خشکسالی فراگرفته بود، اتفاق بد گرد و غبار و ریزگردهای خوزستانه که هممون واسه مردمش ناراحتیم...

امروز خواهری میره ولایت و ان شاءالله با مامان برمیگرده..

اتفاق خیلی خوبی که این ماه افتاد کار پیدا کردن داداش کوچیکه بود که فعلا میره کارآموزی تا ببینیم خدا چی میخواد...یه غم بزرگ از دوشم برداشته شده امیدوارم دوام داشته باشه...

ریحانه نمیذاره بتایپم 

فعلا برم ناهارشو بدم تا بعد...


دی ماه پر از غم

امروز اول بهمنه و همه جا بخاطر حادثه آتش سوزی  و ریزش پلاسکو که باعث کشته شدن آتش نشان های بی گناه شد ماتمکده شده...

کلا دی ماه خوبی نداشتیم...چند تا فوت از جمله رحلت آیت الله هاشمی و چند تایی حادثه..

دیشب اونقدر افسرده بودیم با همسر و ریحانه و مجتبی برادر شوهری و خانمش شام رفتیم بیرون..از اونورم گل گرفتیم بردیم ایستگاه آتش نشانی، مردم اونجا یه عالمه شمع روشن کرده بودند یه آقایی هم وایساده بود توضیح می داد واسه چند نفری که اونجا بودن.

منم این روزها خونه هستم و مشغول ریحانه گلی...این ماه تولد همسری در پیشه و دارم تو سایتهای فروش کالا دنبال کتونی می گردم واسش سفارش بدم. یه تولد ساده حتما واسش می گیرم..ماه بعدم که تولد یکسالگی جگرگوشمه .

ریحانه خیلی بانمک شده و یه کلمات ساده ای هم به زبون میاره: اخ بووه ماما دد نانا(نی نی)