شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین
شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین

فراز زندگی همین روزهاست

چیزی به عروسی خواهری نمونده و من از حالا استرس دارم... خرید لباس و دوخت و دوز و آرایشگاه یک طرف مهمونهای شهرستانم یک طرف که احتمالا مسئولیتشون با منه.. وقتی هم نمونده تازه کارهای خواهرم مثل چیدمان جهیزیه و خرید های باقی مونده و یه سری کارهای دیگه هم هست..البته خانواده همسر خواهری به اندازه کافی زبلن و تا الان کلی تو خرید و چیدمان بهش کمک کردن طوری که زباد به من نیاز نبوده...الانم فکر کنم رفتن فرش بخرن..

دیروز با خانواده همسری رقتیم امامزاده داوود هوا عالی بود و با پدرشوهر خوش سفرم واقعا خوش گذشت..ناهارم که جوجه زدیم..

عصری هم رفتیم یه سر به خواهری زدیم و برگشتیم خونه...امروز تنهام و همسر شبکاره و احتمالا شب پیش خواهر می مونم..

تا شب وقت دارم فکر کنم..

وقتی تنهام دوس دارم فقط فکر کنم...

کارهای خونه و شام و ناهارم تعطیل..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد