شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین
شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین

نشستم پای ترجمه ولی اصلا حسشو ندارم...

از وقتی مامان اومده زیاد دل به کار نمی دم و هی میشینیم حرف می زنیم یا می ریم بیرون...

دیروزم رفتیم نمایشگاه ولی چیز خاصی نخریدیم قراره پنج شنبه یک بار دیگه با دوستم برم..خواستم قلم نوری بگیرم که حدود دویست قیمتش بود و منصرف شدم...

خلاصه بعد از دو ساعت موندن تو ترافیک مدرس و چمران به خانه رسیدیم...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد