شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین
شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین

بی حوصلگی

بیست روز به اتمام دوره خدمت سربازی همسر مونده و این یک ماه آخرو مرخصی گرفته و توخونه س...

تو این مدت دوبار به هم گیر دادیم و قهر کردیم الانم تو دوره فترت دوم به سر می بریم...

از صبح تو اتاق بودم و با هم حرف نزدیم...

دیشب سعی کرد از دلم دربیاره ولی منو بیشتر عصبانی کرد..خیلی از دستش ناراحتم...

تو فکرم یه مدت برم شهرستان پیش مامانم که دلم براش یه ذره شده و نگرانشم...هم از این حال و هوای گرفتگی و بی حوصلگی و دلتنگی و غم غربت در میام و هم این جدایی چند روزه واسه جفتمون لازمه...


واقعا دلم گرفته...

همسر هر هفته پدر و مادرو خانوادشو می بینه و کلی حال می کنه ولی من میونشون خیلی تنهام و مدام دلم هوای خانوادمو می کنه...همسر تا حدودی درکم میکنه ولی بعضی وقتها هم یادش می ره که من اینجا خیلی تنها و غریبم..

خواهرمم زیاد نمی بینم


کلاً خانه نشین شدم و این با روحیاتم سازگار نیست


حالم دیگه از خونه موندن و ترجمه کردن به هم می خوره...


قبلا فکر می کردم خیلی خوبه آدم خونه بمونه و تو خونه درآمدزایی کنه و دیگه گرما و تاکسی و مترو رو تحمل نکنه، ولی الان می بینم بیرون رفتن و با آدم ها تعامل داشتن و در بطن اجتماع بودن به نبوغ و بهداشت روانی آدم کمک بیشتری می کنه...

یک فضای بسته چاردیواری ذهن و فکر آدمو به سمت کپک زدن می بره مدام افکار منفی میاد سراغم منی که یه دختر فعال و اجتماعی بودم نمی بایست این وضع رو برای خودم انتخاب می کردم ...


من احتیاج دارم که برم بیرون و از استعداد و تواناییهام استفاده کنم تو خونه موندن فقط رنجه بعد از یه مدت دیگه از آشپزی و خانه داری هم لذت نمی بری هرچی وسیله نو وجدید و لباس بخری و مسافرت بری بازهم روحتو جلا نمی ده چون از خودت راضی نیستی چون از آنچه تو زندگی آموختی و براش وقت و جوونی و هزینه دادی استفاده نکردی .


الان باز یه فکر منفی اومد سراغم: "آخه تو این جامعه زن ستیز کجا مشغول به کار شم که هم استعدادمو به کار بگیرم هم درآمد داشته باشم؟"

این دو مورد برام خیلی مهمه و اگر ارضا نشه از کار دلزده می شم و اگر بشه دیگه آفتاب و گرما و تاکسی و مترو و هیچی جلودارم نیست....


<<<<و باز هم افکار منفی>>>


نظرات 1 + ارسال نظر
نادم یکشنبه 22 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 09:32 ب.ظ http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

امــــروز
به پـایـان می رسـد
از فردا برایــم چیزی نگــو !
مــن نمی گــویم " فردا روز دیــگری ست "
فقــط می گــویم
" تو روز دیــگری هســتی "
تــو
فردایــی
همــان که بایــد بخاطـــرش زنده بــمانم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد