رو تخت نشستم و دارم به لپ تاپم ور میرم
همسر یهو اومده بغلم می کنه و چند تا ماچ گنده آبدار ازم می گیره و در حالی که عینکمو می دم بالا عشقولانه نگاش می کنم...
میگه می دونستی خیــــــــــــــــلی دوست دارم و میره...
تصمیم می گیرم دکمه لباسشو که دو هفته است کنده شده و گذاشته روی میز و من نگاهش هم نکردم رو بدوزم