شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین
شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین

عشقولانگی یهویی

رو تخت نشستم و دارم به لپ تاپم ور میرم

همسر یهو اومده بغلم می کنه و چند تا ماچ گنده آبدار ازم می گیره و در حالی که عینکمو می دم بالا عشقولانه نگاش می کنم...

میگه می دونستی خیــــــــــــــــلی دوست دارم و میره...


تصمیم می گیرم دکمه لباسشو که دو هفته است کنده شده و گذاشته روی میز و من نگاهش هم نکردم رو بدوزم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد