این هفته پدر شوهر یه عالمه کار داشت و باید می رفتن قم و اصرار دارن ما هم باهاشون بریم و تو مهمونی خواهر زادش که واسه نی نیش گرفته و ما هم دعوتیم شرکت کنیم بنابراین مهمونی افتاد واسه هفته آینده و من کمی دلخور شدم و طبیعتا باید ناراحت باشم که چرا کاراشو به مهمونی من ترجیح داده! ولی می دونین چیه؟
حوصله ندارم حرص بخورم و افسرده شم!
بی خیال
هرچه پیش آید خوش آید امروز فردا هم می ریم مهمونی حال می کنیم...
پریشب رفتیم سینما و فیلم ساکن طبقه وسط رو تو بخش vip تماشا کردیم فقط پردیس ملت اکران این فیلم رو داشت...
همینجا می خوام بگم کــــــه: شهاب حسینی تو بی نظیری"
مگه میشه شهاب حسینی باشی و این فیلم رو نسازی؟ به گفته ی خودت از قول عطار: " به صحرا شدم عشق باریده بود" ما هم اونشب به VIP پردیس ملت شدیم و دیدیم که عشق درحال باریدنه!
ممنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــونیم ازت به خاطر فیلمت،
اون شب هر چهارتامون(من، همسر ،خواهر، شوهر خواهر) حال کردیم
برو مهمونی حال کن به خدا
رفتم کلی هم حال کردم