شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین
شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین

شبه و ما چتدساعتی هست که از بیمارستان مرخص شدیم...ریحانه مریض بود اسهال و استفراغ و تب داشت. دکتر تا معاینه کرد دستور بستری داد طفل معصوممو بردن آنژوکت بهش وصل کردن و با کلی ضجه آوردنش پیشم منم فقط اشک می ریختم و امیر دلداریم می داد نذاشتن بچمو بغل بگیرم بردنش تو یه اتاق خودشون وصل کردن...

دو شب گذشت و ریحانه خیلی بهتر شد آزمایش هاش هم‌چیز خاصی نشون نمی داد و امروز مرخص شد...

خدا یا هیچ بچه ای مریضی سخت نگیره...خودمم خیلی بدحال بودم ولی بخاطر عشقم تحمل کردم و حسابی بهش رسیدم حاصلش سه شب بی خوابی و سلامتی گل دخترم بود...


دو روز مونده به انتخابات از بیرون صدای ولوله میاد ریحانه و امیر خوابن‌..

احساس می کنم امسال با هر سال دیگه ای فرق داره..حس می کنم کشورمون آبستن حوادث بزرگیه...

خدایا به حق محمد و آل محمد خودت بخیر بگذرون

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد