شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین
شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین

عید غدیر مبارک

فردا شنبه هجده مرداد عید غدیره و تعطیله...هوا خنک شده..

همه خوابن مامان هم یه مدته پیشمونه...از ولایت که اومدم چند روز بعدش با داداش اینا اومد تهران اینجا تقسیم شدن مامان به خواهر اینا پیوست و با هم رفتن مشهد... داداش اینام رفتن شمال...یه هفته بعد همه برگشتن تهران..فرداش داداش اینا رفتن ولایت و مامان فعلا پیشمون موندگار شده...

ریحانه عاشق دایی احسانه و دادا صداش می کنه...به مامانم هم به شیرین ترین طریقه ممکن می که مامان جون..

خلاصه این روزا حسابی محو دلبرانگی این دخمل هجده ماهمون هستیم لذت دیدن بزرگ شدن و بالیدنش با هیچ چیزی توی این دنیا قابل مقایسه نیست...خدایا هزاران بار شکرت که اجازه دادی طعم مادر شدن رو بچشم...

امروز اومده نماز بخونه چادر انداخته سرش میشینه و پا میشه و یه چیزایی زیر لب میگه...بعد خواست چیزی که میگه مفهوم داشته باشه میگه خرگوشی گفت آخ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد