امروز اول مهره و هوا حسابی خنک شده این روزها بشدت به حال و هوای روزای مدرسه و دانشگاه فکر می کنم من حتما باید دکترا قبول شم و اون روزای خوب رو تکرار کنم..به امید خدا از امروز که اول مهر و شنبه هست شروع می کنم......دیشب همسر جونم کارتمو شارژ کرد و امروز با مامان و ریحانه رفتیم حسابی گشت و گذار ناهار کباب زدیم و بعدم رفتیم خرید و من چند قلم لوازم آرایش خریدم و مامانم چندتا لباس و حدودای ساعت چهار برگشتیم...ریحانه تخت خوابید و وقتی بیدار شد با مامان رفت پارک جالبه تا در جا کفشی رو باز کرد از بین اون همه کفش بدو کفشای مامانمو درآورد برو گذاشت جلوش که بپوشه