هیچی دیگه امروز ۶ رمضان ۱۴۴۰ هستش و من سحر بیدار نشدم و خواب موندم..
منم و یه روز طولانی تا افطار...
خدا خودش قدرتشو بهم بده بتونم روزه بگیرم..
دیشب ریحانه خوابش میومد و بت یه گریه طولانی بالاخره خوابید..
دلش می خواست نخوابم و باهاش برم نقاشی بکشه بچم..
امروز باید براش جبران کنم و یه دل سیر نقاشی کنیم و کتاب بخونیم..