شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین
شکر پنیـــــــــــر

شکر پنیـــــــــــر

به اندیشیدن خطر مکن / روزگار غریبیست نازنین

سرماخوردگی و خداحافظ تهران

دارم میمیرم از این همه فشار بیماری

از اون بدتر وقتیه که بچه ت هم مریضه ...زکام شدم و بدن درد و لرز و آبریزش ریحانه هم تب و سرفه های سهمگین...

همسر یه هفته س داره مریض داری می کنه..

مامان هم هستش کمکمونه...

این روزا روزهاییه که اتفاق های مهمی واسمون افتاده و مارو در مسیر تغییر و حرکت قرار داده..

بله نی نی دوم در راهه

تهران بشدت آلوده س

تصمیم گرفتیم خونه رو اجاره بدیم و تهران رو به مقصد آسمان آبی فسا ترک کنیم

شاید یکی دوسال شاید کمتر شاید هم بیشتر...


شاید این همه تصمیم یهویی سیستم ایمنی بدنمو ضعیف کرده چون هنوز هم متحیرم از رفتن هرچند منطقی و عاقلانه هستش و باید بریم...


بیشترین درگیریهای فکریم تنها موندن ساره است...و نقشه هایی که واسه زندگی در تهران داشتم و عملی نشد...


ولی باید رفت...باید گذاشت و گذشت...شاید وقتی دیگر شاید جایی دیگر


فردا خوب میشم

و فکر می کنم

و بسته بندی می کنم

و خودم رو به برنامه می رسونم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد